بعضی وقتا انقدر دلتنگشی حاظری فقط 1ثانیه صداشو بشنوی حتی اگه بخواد فوش بده
دروغ چرا دلتنگشم...
خیلی خستم الانم باید اون پروژه که خواسته اون شرکت آماده کنم فردا عصر بعد کار
برم تحویلشون بدم از 5 تا 8 هم عصرا میرم اون شرکت
خسته کننداست
کاش زهرا بدونه همه کارا به خاطره اون بود
می خواستم فردا که رفتم خواستگاریش حداقل بگم دو تا شرکت بزرگ کار میکنم فعلا
مدرکو بگیرم کاره بهتریم هست
اما فعلا مشغولم... هی چی بگم از دلتنگیم یا خسته گیم
تنها گلت نباشه که صداشو بشنوی حتی حاظر نشه هر از گاهی
پشت تلفن صداشو بشنوی
این همه زحمت کشیدم خونه خریدم کار کردم
اما دل تنها گلم ناراحت بوده اونم برا...
ای خدا چرا اینطوری میکنی؟من تحمل ندارم
حتی نتونستم به زهرا بگم
خواهرم زنگید گفت جمعه میریم گردش برنامه ریزی کردیم توام میای
گفتم نه بابا جمعه هم باید بشینم کارای درسیرو انجام بدم
بقیه روزا که وقت نیست
حتی من که اهل گردش بودم نمی تونستم جمعه خونه بشینم
تابستونا میرفتن گردش کلی شهرهای دیگه
الان به خاطره تنها گلم از همه چی زدم تا راحتیه اونو بخوام
اما الان تنها موندم حتی دیگه حاظر نیست ببینه منو
چرا دلش این همه ازم ناراحته
زهرا وقتی عصبی شه کسی جلودارش نیست
به همین خاطره هیچ وقت حرفایی که باعث میشد ناراحت شه رو نمیگفتم بهش
خودم ته دلم ناراحتیو میکشیدم
خدایا یه کاری کن ببخشه خودت که میدونی این وسط نه از چیزی خبر داشتم
نه میدونستم ناراحته وگر نه هیچ وقت حاظر نیستم ناراحتش کنم
زهرا دلتنگتم

نظرات شما عزیزان: